سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرود

هر آدمی وقتی خاطره ای، داستانی تعریف می کند اوجش را می گذارد آخر (البته اگر داستان را تا به آخر در ذهن داشته باشد و قصد نداشته باشد مطابق سلیقه مخاطب، شرایط جوی و نوسانات ارز گام بعدی را تغییر دهد)؛ رسم داستان گویی و حفظ مخاطب این است.چیزی که در بیشتر تجربیات مخاطب واقع شدنمان در داستان گویی، تجربه اش کرده ایم. این اوج، در فیلم های رزمی (نه الزاما مبتنی بر هنرهای رزمی) به شکل مبارزه ای طولانی و سرنوشت ساز در دقایق پایانی فیلم ظاهر می شود. اصلی است که تخطی از آن انگار مجازات داشته باشد، به شدت و دقت رعایت می شود. شمشیر سرنوشت(که من عنوان ژاپنیش را که به مسیری اشاره دارد، ترجیح می دهم اما ناچارم از عنوان بین المللیش استفاده کنم ) هم این قانون را رعایت می کند با یک سکانس 8 دقیقه ای فراموش نشدنی. طراحی و اجرای این سکانس، به محض بروز دیوانگیِ ریونوسکه و از بریدن دیواره های حایل میان او و جهانِ بیرون از او تا پایان فیلم، بی نظیر اگر نباشد کم نظیر هست. کشتاری بی دلیل و بی معنا که میانِ خیری و شری یا حقی و باطلی داوری نمی کند. دنبال خیر و حق بخواهید بگردید و آرزوی پیروزیش را در ضمیرتان بخواهید بیابید تا رضایتی تامین و فایده ای حاصل کنید، بیرون از صفحه نمایش و روی صندلی، در خودتان، آن حق و نیکی را می یابید و مرگ صحنه ساز را آرزویتان (در این زمان، فراموش می کنید که مدتهاست خیال می کنید با وجود حکم اعدام از هر نوعش و برای هر جرمی مخالفت ذاتی دارید). البته عدم این جستجو ممکن تر است در مخاطبی که تا به این پایان رسیده است. او می تواند این درگیری را بین دو قطب نبیند، حتی نه دو قطب درون آدمی. این نبردِ من با من کاملی است و پیروز و بازنده ندارد، نمی تواند داشته باشد.پس شمارِ مردان شمشیر به دست و منشا ظهورشان هم پرسشی نمی شود .

و ناگهان، فیلم به پایان می رسد بی نتیجه ای. خیر و شر جو خب می داند که تن، بی خون دیگر بر پا نمی ایستد و شمشیر نمی زند و راضی است از پیروزیِ خود (با "د" در پایان) بر شمشیر. دیگری هم می داند که پایانی نیست بر رنج و همین است که هست! هر دو اما در اوج رها شده اند و لذت سقوط آزاد را چنان لمس می کنند که رسیده و نرسیده به زمینِ هموار، بر می گردند به اوج برای باز رها شدن؛8min rewind !؟ دیگر لذت- اگر باشد- فقط لذت شمشیرزنی است و بس! برای رها شدن باید به اوج رسید، پیاده شدن روی قله، ارتفاع را کوتاه می کند و سقوط را پرش یا پرتاب!

بر می گردیم به نقطه آغاز، دور از اوج؛ راه می افتیم؛ فیلم می شود همسفرمان، ما می شویم مسافر مدامش...

 

 

 The sword of doom/ Dai-bosatsu T?ge( Kihachi Okamoto)- 1966 

 


» نظر