سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بعضی ها توی رختخواب نمی میرند

فردا رسیده باشد؛ من لباس و شالِ آبی و مشکی خریده باشم؛ سوار هواپیما شده باشم؛ رم و بعد میلان پیاده شده باشم؛ توی استادیوم رفته باشم؛ تیم محبوبم را تماشا و تشویق کرده باشم؛ پول از حسابم برداشته باشم پس و مثلا خرج پالتو پوست و سفر دبی و رنگ آمیزی ساختمان و خرید زمین و کیف مدرسه فرزندان و پیتزای آخر بعضی هفته ها نکرده باشم؛ بعد استادیوم لرزیده باشد؛ بین دو گروه تماشاگر دعوا شده باشد؛ دست مردم به گردنِ پلیس خورده باشد؛...؛ من مرده باشم و شما به من بخندید یا بر من بگریید که ابلهم و احمقم و قدر شما نمی فهمم که دوست داشته های شما را دوست بدارم و خواسته های شما را بخواهم و داشته ها و داشتنی های شما را بخرم و ... . 

شما نمی میرید؛ و مرگ ما اسبابِ بازیتان است؛ جاویدان!

 

 

* کار طاقت فرسایی نیست فهمیدن موضوع و بعد معنا و بعد ربطِ عکس به این جا؛ بر عهده ی جوینده شان!

 


» نظر