سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تجربه و هنر

فیلم های این یکی دو ساله اخیر ضعف شدیدی در عنوان دارند. البته این نظر شخصی و سلیقه من است که این عنوان ها را بدون جذابیت می یابد و از بابتِ هیچ کدام کنجکاوِ هیچ دانستنی نمی شود و میلِ تماشا را در جاهای دیگری باید جستجو کند؛ یکی همین "اعترافات ذهن خطرناک من". عنوانِ کسل کننده ای که وعده هیجان می دهد و از من دیگر گذشته است به وعده ها دل خوش کردن. عنوان، تظاهرِ روان شناختی هم دارد و آدم به یاد می آورد روزگاری را که سینما هنوز مدرسه نشده بود و می شد پنهان، لایه ساخت در فیلم ها و اشاره داشت به چیزها و اسمشان را گذاشت مارنی، لولیتا، طلسم شده، یا حتی آخرین تانگو در پاریس، یا مثلا kill Bill! نویسنده و کارگردان هم هنوز نامی ندارد که کِشنده باشد و فقط چهره ای دارد که آشناست: هومن سیدی. می ماند فقط یک انگیزه: تماشای بازیِ سیامک صفری که از سریالِ "فرار بزرگ" و فیلمِ کم دیده شده "اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر"، منی که دستم به تئاتر نمی رسد را کنجکاوِ هر یک دقیقه اجرایش در هر مجموعه تصویرِ در دسترسی کرده است. اما فیلم، بیشتر از فقط هنر بازیگریِ سیامک صفری (و چند بازیگر دیگر مثل رویا نونهالی) را به تماشاگرش هدیه می کند. جز همان وعده های عنوان که عملی می کند، شکی می سازد نسبت به هر باورِ ساده مان نسبت به هر باورِ ساده مان و هر عادتمان، و مهمتر از هر چیز، فراموش نمی کند که شوخ باشد. در واقع، دچارِ این توهمِ فلسفی نمی شود که شوخی، ضایع کننده پیام و کاهنده اعتبار است و تا خواصی چون شما به دریافت های سیاسی و روان شناختی و فلسفیتان از فیلم مشغولید، سرِ عوامی چون من را هم گرم می کند که با پرسیدن ساعت یا جویدنِ پفک، تمرکزتان را بر هم نزنیم.

 

اعترافات ذهن خطرناک من(هومن سیدی)-1393


» نظر

وقت در برابر پول

شما را نمی دانم ولی من وقتی فیلمساز نامداری(گیرم آن نام مجید مجیدی باشد)، قصد می کند به موضوع حساس کم پرداخته شده ای بپردازد، حتی اگر سیل پول و ابزار و عوامل به سویش جاری نباشد، انتظار دارم چیزهای نو و به یادماندنی ببینم(نه الزاما فیلمی نو و به یادماندنی).انتظار دارم ناچار بشوم به تفکر، از زاویه نگاهی پیشتر ندیده. مختصر، انتظار دارم محصول تفاوتهای بنیادینی با این «محمد(ص)» روی پرده سینما داشته باشد. انتظار ندارم فقط به فرنگیهای کم دان متاثر از تبلیغات خاصی بگوید«بخوان! بیشتر بخوان!». فیلم باید «ببین و بیندیش و درک کن» باشد، خواندن خود حاصل خواهد شد‌. خیال من این است که برای باخبران هم حرفی داشت.بیان دیگرش می شود باید کاری جز خبررسانی انجام داد؛ آن هم به شیوه ای خاص. مثلا خیال می کنم نباید همه مادران عالم مهربانی یک شکل داشته باشند و آن شکل، شکل قبلا اختصاص داده شده به مریم نامی باشد و همه پسرانشان هم تصویر و قصه های مشابهی داشته باشند. به علاوه، فکر می کنم لزومی ندارد توان مالی پشت یک پروژه و زحمات به پایش کشیده شده و اهمیت موضوع با گرفتن هرچه بیشتر وقت از تماشاگر از او انتقام بگیرند یا با او تسویه حساب کنند.

 


» نظر