خواسته یا ناخواسته میکی هیراته بیشتر از آن که یک شخص باشد یک نماد است. آن دو شمشیر را که حملشان حقی بود روزی و وظیفه شد روزی دیگر، را حمل می کند اما روی کیمونوی راحتی* و با موهای بلند شده کف سر**. برهنه از لباس رزم، انگار پرده نقاشی بیرون از قابش: رونین. اقامت در معبد را هم می توان بخشی از تصویر ایدئولوژیک این طبقه دید. گرفتن و رها کردن ماهی ها برای شب کردن روز هم تضاد درونی ایدئولوژیک را تصویر می کند.
تخلیه شده از بیرون و فرسوده شده از درون، او چکیده طبقه سامورایی در عصر توکوگاواست، نه فقط یک رونین. عصری که جنگ کوچک شده و تکثیر و دیگر در تعلق و تحت حاکمیت امپراطوری نیست، بلکه داراییِ طبقات پایین اجتماع است. داریم از سنت به سوی مدرنیته گام بر می داریم. آدم ها یا جایشان را به ابزارها می دهند یا ابزار می شوند. سامورایی، خرید و فروش می شود مثل هر سلاح دیگری: یوجیمبو. سلاحی که ارزشش بر اساس قدرت تخریب گریش تعیین می شود و اگر خراب شد و کارایی تبلیغ شده را نداشت می شود دورش انداخت و تفنگ خرید یا هر قادر به کشتارِ بی نشانه ای را به کار گرفت. ارزانتر تمام می شود.
the tale of Zatoichi(Kenji Misumi)-1962
*کیمونو با آن دامن تنگ مناسب سفر (که در ژاپن وقت معمولا به پای پیاده انجام می شد)و رزم نیست.
** نتراشیدن موی کف سر به معنای بی نیازی از حمل کلاه خود بر سر است. پس گاهی از اندازه موهای جلوی سر سامورایی می توانید فاصله آخرین روز خدمتش با روزی که به تماشایش نشسته اید را حدس بزنید.
کلمات کلیدی : دهه 1960، زاتویچی
»
نظر