به خانه برمی گردیم
اگر می خواستم "تبعید" را داستان محور تماشا کنم سرخورده می شدم. داستانِ متظاهرانه و کش داری که گره گشایی و پیام آوریش خلاصه شده است در یکی دو جمله یکی از شخصیت ها در دقایق پایانیِ فیلم. مثلا اگر شما در همان لحظات عطسه کنید یا بغل دستی هایتان در سالن سینما ناگهان به عدم توافقشان پی ببرند، یا اگر DVD در دسترستان همان جاها مخدوش باشد و بر خلاف من آن قدر خوش شانس نباشید که یک گردگیری ساده مشکل را رفع کند رسما به هیچ جایی نمی رسید. همه چیز هم به خیر و خوشی بگذرد، اگر مثل من از زبان روسی جز "سلام" و "ممنون" چیزی ندانید کل سرنوشت فیلم در دستانِ زیرنویس نویسِ(تکرار "نویس" از نویسنده است) آن است. اما مگر آن نمای ورودی و آن جاده بلند و آن اتومبیلی که این همه راه می آید و ما چشم انتظارش هستیم اما بی توقفی و بی خودنمایی به ما و بی حتی نگاهی به ما از کنارمان می گذرد و باز با جاده تنهامان می گذارد، اجازه می دهد که داستان را برتر از تماشا بگیریم و اولویت بدهیم؟...
The Banishment/Izgnanie( Andrey Zvyagintsev)-2007
کلمات کلیدی : دهه 2000، آندری زویاگینتسف
» نظر