سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمایش

در تماشای "باغ فینزی کونتینی ها"، تماشاگر جمله می بیند. نه که حجم گفتگوها زیاد باشد(کم هم نیست) و بخواهد پیش برنده تر از دیدنی ها باشد (که هست)؛ تماشاگر می بیند " کلافه پنجره را گشود و به هوای تازه شب پناه برد" یا " ناگهان لکه سفیدِ متحرکی روی چمن ها توجهش را جلب کرد" یا "و اضافه کرد" یا .... ذوقِ ادبی و شاعرانه ی تماشاگر می تواند کلمات را تغییر دهد و جمله ها را سبک تر و سنگین تر کند اما نمی تواند جوانی که پنجره را باز می کند یا دختری را که در باغ می دود یا تصمیمی برای گفتنِ افزودنی ای را جایگزینِ شرحِ اعمال کند. تماشاگرِ "باغ فینزی کونتینی ها" فیلمی ساخته ویتوریو دسیکا نمی بیند، کتابخوانی او را تماشا می کند یا یادداشت برداری های او از کتابی را.

The garden of Finzi-Continis/ Il giardino dei Finzi-Contini(Vittorio De Sica)-1970

 

» نظر

یک نخل طلایی

معجزه ی در میلان جاروهای رفتگران که وسیله ی سفر verso un regno dove buongiorno vuol dire veramente buongiorno*، کبوترِ سفیدِ برآورنده ی آرزوها، کودکِ ظاهر شده میانِ کَلَم ها که جز نیکی نمی داند و حتی محبوبِ شما، عشق (از هر نوعی که می شناسید)، هم نیست. معجزه، پیرمرد لاغرِ بادکنک فروشی است که به هوا می رود اگر همسایگان در دستش آجر، در جیبش سنگ و در دهانش نان نگذارند.

هوا سرد است و مردم برای گرم شدن زیر نورِ خورشید گرد می آیند!

Miracle at Milan/miracolo a Milano (Vittorio De Sica)-1951

_____

* جمله ای که در حالِ سفرِ شخصیتهای فیلم بر جارو و ترک زمین بر صفحه نوشته می شود درست پیش از "پایان". تقریبا یعنی "به سوی سرزمینی که در آن روز بخیر واقعا یعنی روز بخیر".

 

» نظر