سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی خیال! دوستش داشته باش!

یک مشت موجود مخوف داریم و عده ای آدم نازنین. آدم های نازنین هنرمندند و آدم های مخوف اداره کنندگان جامعه ای که آدم های نازنین ناچارند در آن زندگی کنند. آدم های مخوف اصولا بهره ای از هوش نبرده اند. بخشی از ماموریت حساس امنیتی را می سپارند به جوانک پر حرف پر خوری که به یک اخم می شود به هر اطاعت و فراموشی وادارش کرد. اینقدر به پاک دلیِ جاسوسشان مطمئن هستند که به راحتی هر مزاحمی را از دست و پایش دور می کنند و به هیچ وجه نیازی به نظارت روی کار او نمی بینند و حتی یک نوار هم از آن همه صدا که او باید بشنود ضبط نمی کنند، صرفا برای مطالعات ثانویه و اصلا احتمال نمی دهند که آدمی زاد، جاسوس و متخصص استراق سمع هم که باشد بعد از مدت زیادی سکوت شنیدن شاید به خواب برود و جملات مهمی را که بعد از سکوت به زبان می آیند را نشنود. یکی از آدم های مخوف متحول می شود چون معاشقه آدم های نازنین را شنیده است و ناگهان به دلیل نازنین بودن آدم های نازنین به تمام آن چه که  تدریس می کرده است بی اعتقاد می شود و خیلی بهتر از این نازنین هایی که ناگهان انقلابی شده اند چون ناگهان یکی شان خودش را سر به نیست کرده است، مبارزه می کند. با همه این ها باید کنار بیاییم و بگوییم هیچ اشکالی ندارد خیلی هم خوب است که آدم بدها احمق باشند وگرنه صبح امید از کدام پنجره بدمد؟ شعارهای آدم های نازنین هم نباید خسته مان کند و تکراری به نظرمان بیاید چون داستان عشق آتشینی که با شنیدنِ صرف به وجود آمده است چنان که عاشق را تا پای قربانی کردن همه چیز پیش می برد و دست آخر مثل هر عاشقانه تراژیک کلاسیکی، مرگ دست کم یک سوی رابطه عاشقانه و نرسیدنی هم دارد، داستانی ستودنی است و با ظرافت هایی هم روایت شده است. این اندازه اغماض را من هم در خودم سراغ دارم. به راحتی می توانم حفره های عظیم دراماتیک و منطقی و تکنیکی فیلم هایی را که دوست دارم ببخشم به آن بخش از باقی عمرم که همراهیم می کنند. زندگی دیگران بین این فیلم ها نیست. چون پیداست که می شد بدون از میان رفتن کیفیت تغزلی فیلم،از تقریبا تمامی شعارها صرف نظر کرد، آدم های باهوش تری برای کنترل سرویس امنیتی تصویر کرد یا حتی در بیشتر موارد از به نمایش گذاشتنشان صرف نظر کرد و به تماشاگر اطمینان داشت در قضاوت درباره سیستمی که استراق سمع را به عنوان ابزار کنترلی به کار می برد، به هر دلیلی. و نتیجه می گیرم چنین نیست چون شعارها دست کم به همان اندازه شعرها برای سازندگان اهمیت داشته است و دوست نداشتنشان می تواند دلیلی باشد برای دوست نداشتن این مجموعه شعر و شعار.

the lives of others/ Das Leben der Anderen ( Florian Henckel von Donnersmarck)-2006

 

» نظر