سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عدم قطعیت

خطوطِ عمودی و افقیِ تیره و روشنِ روی لباس ها، پسر بچه ای که فقدان “Y” در پایانِ نامش را در شناسنامه اش جستجو و اثبات کرده است را پیوند می دهد به مرد میان سالی که نامِ بزرگسالانه ی بدون “Y” اش با روزنامه ی صبح به خانه ها وارد می شود. لباس چهارخانه ی چند رنگ برای مرد میان سال بالاپوشی است بر لباس تک رنگی که مثل تمامی کاراکترهای بالغ فیلم بر تن دارد، اما برای کودک، تک پوشِ آستین کوتاهی است. می توانیم فصلِ ماجرای فیلم و گرما و سرمایش را تحقیق کنیم و در فهرستِ نابهنجاری های سرگرم کننده ی فیلم ها ثبتش کنیم و با کلی همراه در سطح جهان بهش بخندیم و پوشیده در پارچه های تک رنگ و بالغ باشیم، مثل کاراکترهای فیلم، می توانیم کودکیِ قابل پوشیدنِ مرد میان سال را ببینیم و پیرامون را که برای مرد و زنِ خانواده و دختر و پسرِ در حالِ تمرینِ ماکتی از خانواده و پلیس و خلاف کار، ساده و صریح است، منعکس در پارچه های ساده و تک رنگِ احاطه کننده شان: نیک و بد؛ درست و نادرست؛ چنین و چنان؛ پر از قطعیت؛ و برای این دو، چند رنگ و پر تقاطع و ناپایدار: مثل دوچرخه ی رها شده ی رالف(پسر بچه) روی چمن های روبروی خانه یا پاهای دونده ی گلن (مرد میانسال) روی بعضی پوسترهای فیلم. عدم قطعیت و پیچیدگی که برای کودک مدام است اما برای مرد گاه به گاه و قابل انتخاب.

the desperate hours (William Wyler)-1955

توضیح: داریم در یک فیلم سیاه و سفید درباره رنگ حرف می زنیم.


» نظر