تاثیر
لحظاتی از "حیدر"، اقتباس اخیرِ بالیوود از "هملت" شکسپیر را به تصادف دیدم (از این نوع تصادف ها برای من زیاد پیش می آید چون زیاد از عرض خیابان عبور می کنم، بی نگاه به چپ و راست!): نمایش که حیدر به تنِ خود بازی می کرد، به جای دستور دادن و تماشا (نمایش، از همان جنسی است که پوستتان به آن حساس است و فقدانش برتریِ نمونه های تولید شده در بیرون از این امپراتوریِ تصویری برایتان: یک ترانه هندی زبان توام با حرکات موزون). با خونسردی تماشا شدنش توسط آن که بر جای کلودیوس نشسته بود و پرسیدنش از قصد حیدر برای کشتنِ او. بحث بر فرستادنِ جوان به تیمارستان. فرارِ حیدر بر سنگستانی که به جای شکسپیر مستقیما گریگوری کوزینتسف را احیا می کند. اقدام حیدر به قتل کلودیوسش بر سرِ نماز و تردیدِ هفت تیر به دستش. همه می گفت هملت به روز و در جامعه هدف منعکس شده (بی آن که کیفیت این انعکاس و کل اقتباس را بتوانم یا بخواهم ارزیابی کنم) درست بر خلافِ مثلا "تردید" ما که او هم گریگوری کوزینتسف را زنده می کند منتها با پوستری از اینوکنتی اسموکتونفسکی، بی جان بر دیواری. با بازسازیِ نمایشِ در نمایش برای جمعی که تنها توجیهِ پذیرفتنِ تماشا برایشان آشنا بودن با متون نمایشیِ محیط و محاط می تواند باشد و فقط با وفاداریِ سنتی به منبع اقتباس قابل توجیه است. و خُل بازیِ بهرام رادان (و نه شخصیت) به جای آن تردید که گفته اند چکیده نمایشنامه است.
Haider (Vishal Bhardwaj)-2014 + تردید(واروژ کریم مسیحی)-1387
کلمات کلیدی : دهه 2010، دهه 1380
» نظر